عشق، از ابتدا تا به حال نويسندگان جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: 18:39 :: نويسنده : مونا و رضوان
!!! تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا یه آرزو کن ؛بعدش شمعاتو فوت کن
امروز روز میلاد توست و من در تب در کنار تو بودن میسوزم من نیستم و تو بی من این روز را جشن خواهی گرفت و چه بی من ها و بی تو ها این روزها بر ما میگذرد تولدت مبارک
رضوان جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم وپیشانی بر خاک می گذارم وخداوند را شکر می کنم که ما رابا یکدیگر آشناکرد آرزو می کنم در لحظه لحظه زندگی مشترکمان عاشقانه و صادقانه به پیوندی که بسته ایم تا ابد وفادار باشیم
همسر با وفایم من برای همسفر شدن با تو ، از تمام دلبستگیهایم گذشتم حال منم و یک بغل پر از گلهای عاشقی تو وعده سبزشدن دل کویر مرا دادی و بغض بی پایان مرا فرونشاندی وقتی که باران نمیبارد. تو مهربانی ببار ای گل همیشه بهار من
یک سبد احساس را ، با تو قسمت می کنم در شب میلاد تو ، جان نثارت می کنم می نشینم در برت ، با تو صحبت می کنم داغ لبهای تو را ، بوسه باران می کنم تولدت مبارررک
(عاششختم بهتلیننم. گوودوو از لپای گوگولیت) نظرات شما عزیزان: پيوندها
تبادل لینک هوشمند |
|||
|